دلم طاقت نشستن ندارد وقتی به چشمهایم می نگری
چشمهایم تحمل نگریستن ندارد وقتی مرا می نوازی
روحم پر می کشد وقتی با من سخن می گویی
زبانم هم که بند می آید
تو بگو چه کنم با این همه التهاب که همه از دوست داشتن توست
غزل هایم را فراموش می کنم
از سهراب یا نیما، فروغ یا شهریار چیزی به یاد نمی آورم
فقط باید زمزمه کنم
زیر لب به گونه ای که تو نیز بشنوی
کسی درون من است که از دریچه چشمم به کوچه می نگرد
کسی درون من است...
سلامی دوباره
بله همیشه سلام
سلام به درد و درد کشیده ها
سلام به شبهای تنهائی رنج دیده ها
سلام به شکستن دل بی تاب زعشق
سلام به رفتن و مردن ز ناب عشق
سلام به هجران کشیدگان
سلام به پشت زخمی زخم خوردگان
سلام به خون جگر خوردن ... رفتن ... نماندن ...
سلام به آخر سفر و آخرین سفر
سلامی به گرمی حضور در وبلاگ من ... علی عزیزم نه هیچ وقت شما و نه دیگر دوستان رو از یاد نمیبرم ممنونم که سر زدی
سلام خوبی مثل هميشه زيبا بود من هم به روزم خوشحال ميشم باز هم بهم سر بزنی و تنهام نزاری قربانت مريم
سلام خوبی ؟
خوشجال میشم به منم سر بزنی
موفق
Hi my friend I hope you can read English sorry about that I can read but I cannot write very well so I hope you know English hey man I read your (web side it was so nice I really like it because I am kind of the same is you guys you know what I mean every time everything’s going to this word (love) man I do love some one too well just forget it for now sorry I talked too much well I really like your writing( hey man can you don’t something if you can write English please write it me some people like me haha bye
http://www.b3da.com/intro.swf
http://www.b3da.com/intro.swf